"سرباز وطن "
نمی دانم این چه حسی است که انسان را وادار می کند در برابر قهرمانان و استوره های وطن سر تعظیم فرود آورد و یاد وخاطره شان را برای همیشه زنده نگه دارد .قهرمانانی که بی باکانه به نبرد با دشمنان می روند و جانشان را به خطر می اندازند تا نگذارند گزندی از اهریمنان به این مرز و بوم برسد . استوره های ملی و مذهبی ما ایرانیان کم نیستند وبه فراخور به آنها پرداخته شده که شاید نزدیکترین نمونه آن رشادتهای شیرمردان و شیرزنانی باشد که در طی هشت سال جنگ نابرابر تحمیلی عراق علیه ایران ،جانشان را درکف دشت گرفته و سینه هایشان را آماج گلوله های دشمنان کردند تا گلهای وطن در زیر چکمه های دژخیمان بعثی، لگدمال نشود .اما غربت قهرمانی فراموش شده در شهر کوچکم هفتکل، مرا برآن داشت تا در عصری که سوپرمن ها ،اسپایدرمن ها و بتمن ها الگو های کودکان وجوانان ما شده اند و آن هایی که یادشان باید زنده نگه داشته شود به فراموشی سپرده می شود ، تلنگری به غبارهای نشسته بر یادمان این قهرمانان بزنم .
هجوم متفقین به ایران
در سوم شهریور 1320، نیروهای متفقین (انگلستان و شوروی) بدون توجه به اعلام بی طرفی ایران در جنگ جهانی دوم، به کشور ما حمله كردند و در عرض مدتی کوتاه آن را به تصرف خود درآوردند. هدف عمدة آنها از اشغال ايران ، دستيابي به راههاي ارتباطي كشور براي كمك رساني به شوروي، استفاده از منابع نفتي كشور، اخراج كارشناسان و اتباع آلماني براي جلوگيري از اقدامات خرابكارانة آنها در رابطه با راههاي ارتباطي و چاههاي نفت و از بين بردن احتمال كودتا توسط طرفداران آلمان نازي و در نهايت ايجاد آمادگي براي جنگ در سرحدات ايران در صورت رسيدن ارتش آلمان به كشورمان بود.
روس ها از شمال ،انگلیسی ها از جنوب
روس ها با نيرويي معادل 120 هزار سرباز و هزار تانک سنگين از سه جهت و در سه ستون به مرزهای شمالی ایران حمله ور شدند ودر مدت کوتاهی با بمبارانهای شدید خراسان ،انزلی و تبریز را به تسخیر خویش درآورده و به سوی قزوین و تهران رهسپار شدند. قواي انگليس نیزبا 19000 سرباز و 50 تانک سبک از دو جهت به سوى ايران پيشروى كرد: ستون اول از راه خانقين وارد ايران شد و از طريق كرمانشاه و همدان خود را به قزوين رساند. ستون دوم از ناحيه جنوب غربى و خوزستان به سمت ایران هجوم آورد.
اهمیت مناطق نفت خیز جنوب برای انگلستان ثابت شده بود به همین جهت نیروهای انگلیسی از سمت خوزستان که سرشار از منابع نفتی بوده و دسترسی راحتی به راه آهن داشت به این مناطق یورش آوردند . از جمله ی مناطق با اهمیت جنوب ، شهرستان نفت خیز هفتکل بود که برای نیرو های انگلیسی اهمیت فوق العاده ایی داشت به گونه ای که انگلیسی ها چاه شماره ی 20 هفتکل را Golden well ( حلقه ی طلایی ) می نامیدند زیرا 20 هزار بشکه نفت از آن چاه موتور محرکه ی نظامی شان را تامین می کرد .
هرچند نباید از رشادتهای دریادار میلانی و غلامعلی بایندر و دیگر سفید پوشان نیروی دریایی ایران در آبادان وخرمشهر و دیگر بنادر جنوب و رشادتهای لشکرهای خرم آباد وکرمانشاه به سادگی گذشت چرا که آنان نیز قهرمانانه جنگیدند و به شهادت رسیدند .اما در این میان در حالی که بزرگان حکومتی خائنانه تسلیم شده و شخص شاه و بزرگ فرماندهان ارتش ناامید شده بودند و اعلام ترک مخاصمه کرده و کشور را دو دستی به بیگانگان تقدیم می نمایند ،بزرگ مردی شجاع ، در برابر این شیاطین قد علم می کند وبه نام میهن وبرای دفاع ازآن، در برابر بیگانگان می ایستد .
شجاعان و بزدلان
این استوره ی فراموش ناشدنی استوار دوم عنایت الله گنجی است . استوار گنجی فرمانده ی پاسگاه ژاندارمری فلوتین ( نمره دو ) شهرستان هفتکل در استان خوزستان بود . هنگامی که او می فهمد هواپیما های بیگانه (متفقین) قصد فرود در فرودگاه منطقه را دارند به سرعت خود را به فرودگاه رسانده و آماده ی نبرد می شود .
این در حالی است که اطرافیان به او می گویند :" شاه و وزراء همه تسلیم شده اند ؛ تو نمی توانی در برابر آن ها ابراز وجود کنی . تسلیم شو ".
در این جاست که این بزرگ مرد جمله ی تاریخی خود را بر زبان جاری می سازد و تفاوت بزدلان و قهرمانان را مشخص می نماید که : (( من سربازم . یک سپاهی از جان گذشته . مرگ را برای حفظ وطنم به جان خریده ام . مملکت مال شاه نیست ؛ و من سرباز شاه نیستم . من سرباز وطنم.))
آری . این چنین است خوی و منش بزرگانی چون استوار گنجی که در لحظات یاس وناامیدی عمومی ، امیدوارانه و شجاعانه در راه میهن و برای دفاع از آن به پا می خیزند .
فرودگاه هفتکل محل نبرد شجاعانه استوار گنجی
او سریعا سوار بر اسب خود به سمت فرودگاه هفتکل می تازد و با تفنگش به سمت هواپیماهای انگلیسی که قصد تسخیر فرودگاه و هفتکل را داشتند شلیک می کند .خلبان انگلیسی که انتظار مقاومتی در هفتکل را نداشت یکه می خورد و بنا به روایتی هواپیمایش مورد اصابت قرار می گیرد .خلبان دوم که اوضاع را چنین می بیند فرودگاه و محوطه اطراف آن را به رگبار می بندد . پیرمردی به نام قلیچ نیز که گویی از کدخدایان عشایر قشقایی در هفتکل بود به کمک استوار گنجی می آید .نبرد سختی در می گیرد و صدای شلیک گلوله ها درآسمان هفتکل طنین انداز می شود .لحظاتی بعداسب استوار گنجی مورد اصابت واقع می شود و دقایقی دیگر تن رشید استوار گنجی آماج گلوله های اهریمنان قرار می گیرد و ایشان در خون خود غوطه ور می شود . قلیچ نیز در این حادثه زخمی می شود .پیرامون این نبرد و واقعه تاریخی در هفتکل روایات مختلفی است از جمله روایتی که می گوید سربازی نیز همراه استوار گنجی بوده که او نیز به شهادت رسیده وقبر کوچک کنار مزار استوار گنجی که عکس تفنگی بر روی آن منقش است، موید این مساله است .
بستگان قلیچ در هفتکل
آقای مرادی از عمو زادگان قلیچ که در حال حاضر از ساکنان منطقه کوی طالقانی هفتکل است می گوید : درآن روزگار من حدودا ده ساله بودم و ازاین درگیری چیزهایی شنیده ام از جمله این که بعد از شهادت استوار گنجی و زخمی شدن قلیچ ،مردم به پاس بزرگداشت این سرباز رشید وطن او را در قبرستان نزدیک فرودگاه هفتکل به خاک می سپارند ودرسالهای بعد آرامگاهی با سنگ و گچ برایش بر پا می دارند . دراین آرمگاه مزار استوار گنجی قرار دارد ودرکنار آن بر روی فضای سیمانی کف آرمگاه مزاری دیگری به شکلی کاملا صاف قرار دارد که عکس برنویی بر روی آن مشخص شده است .
گفتنی است بنا بر اطلاعاتی که از قدیمی های هفتکل کسب شده ، "استوار گنجی " اصالتی آذری داشت و ساکنان محلی هفتکل ایشان را با نام "نایب گنجی " خطاب می کردند و حتی هنوز هم پیرمردان محلی و آقای مرادی نیز ایشان را با همین نام می شناسند .در طی سالهای گذشته تلاشهایی برای یافتن آشنایان ویا خانواده ی این سرباز رشید وطن صورت گرفت اما تاکنون بی نتیجه مانده است .
پس از آن نبرد خونین نابرابر نیروهای انگلیسی و سربازان هندی آنها به منظور ترساندن مردم در خیابان های هفتکل رژه رفتند و در دبستان فروردین کمپ نظامی برپا کردند و تا پایان جنگ جهانی دوم از منابع نفتی این شهر برای تقویت قوای متفقین بهره گرفتند.
آری .در نبود استوار گنجی ها بیگانگان چنین جرات و جسارتی پیدا کردند.قطعا اگر استوار گنجی های دیگری دراین کشور قدعلم می کردند بیگانگان هرگز چنین جسارتی نمی یافتند که ایران را به سادگی در عرض کمتر از بیست روز به اشغال خود درآورند.
البته خون استوار گنجی به مانند سایر شهیدان و قهرمانان وطن درخت کهنسال وطن را آبیاری نمود تا ریشه هایش در تاریخ ماندگارتر شود.
بزرگداشتی برای یک قهرمان
در سالهای پیش از انقلاب در روزگاری که تیپی از لشکر 92 زرهی ارتش در هفتکل مستقر شده بود ، همه ساله در سوم شهریور ماه به پاس بزرگداشت ، رشادت و ازخودگذشتگی این دلاور قهرمان، مراسم باشکوهی با حضور نیروهای نظامی ومحلی برگزار می شد . گروه کُر مارش نظامی می نواخت،سربازان رژه می رفتند و گروه تشریفات دسته ی گلی را به مزار "استوار عنایت اله گنجی" هدیه می کرد تا الگویی ماندگار برای نسل های بعد باشد.
قهرمانی که به فراموشی سپرده شده است
هرچندازآن واقعه هفتاد ودو سال گذشته است و آرامگاه این بزرگوار هنوز هم در شهرستان هفتکل پا برجاست اما متاسفانه سالهاست دیگر خبری از آن گونه یادمان ها برای سرباز وطن نیست . متاسفانه تا کنون مقبره ای که شایسته ی نام ایشان باشد برایشان ساخته نشده و حتی ساده تر از آن، آنچنان که شایسته ی ایشان است نامی از" استوار گنجی " برده نمی شود به نحوی که رشادت این سرباز وطن از ذهن بسیاری از هفتکلی زدوده شده است.
دیروز یکشنبه دهم شهریور ماه نود و دو به همراه خبرنگار دوست داشتنی هفتکل ، شهاب دوادی وجمعی از دوستان برای تهیه گزارشی از آرامگاه استوار گنجی رهسپار بهشت زهرا شدیم .آرامگاه ساخته شده از سنگ وگچ استوار گنجی از غربتی عجیب رنج می برد و قفلی بر در آن نصب شده بود . به هر زحمتی که شد قفل را گشودیم وارد شدیم .
غبار مانده بر سرمزار استوار گنجی نشان می داد که مدتها کسی یادی از این قهرمان وطن نکرده است .بشکه ای آب تدارک دیده و غبار از چهره اش گرفتیم و گزارشی تهیه کردیم تا شاید با پخش آن ،غبار فراموشی این" سرباز وطن "را ذهن و دل مردم این شهر و استان بزداییم .
هرچند می دانم باز عده ای خواهند گفت این همه شهید گل گون کفن خفته به خاک هفتکل را رها کرده اید و باز سراغ تاریخ رفته اید و از گذشته می گویید .اما کسی از درون نهیب می زند : "بیچاره ملتی که تاریخ ندارد و بیچاره تر ملتی که تاریخش را به فراموشی بسپارد ".
توضیح : برای نوشتن این مطلب از سایتها مختلف از جمله ویکی پدیا ،پایگاه اطلاع رسانی هفتکل و نوشتار پیشین شهاب داودی با همین عنوان "سرباز وطن " وبرنامه رادیویی استاد علی یار زارعی با نام "یک افسانه یک قصه" استفاده شده است
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.