هیس، فریاد خاموش دخترانی است که در جامعه بشری قربانی پدیده ای شوم اجتماعی می شوند؛ پدیده ای که دیر زمانی است ریشه در فرایند اجتماعی بشری دارد و چنان در دل آن جا خوش کرده که امیدی برای رهایی اش نیست. تجاوز جنسی به دخترانی که نه زبان بازگو دارند و نه گوش شنوایی برای شنیدن آن در کنار خود می بینند؛ بلایی برای جان و روان این آینده سازان آینده خلق بشر که در تنگناهای فکری غوطه می خورند و با ایجاد حصار های خشک و نامنعطف ذهنی، مسیرهای وقوع چنین پدیده ای دلخراش را در جامعه خود همواره ساخته اند.
خبر تجاوز ،به كودكان معصومی كه، مظلومانه تقلا می كنند تا صدای نحیف خود را به گوش خانواده و معلمین و مربیان خود برسانند، اما راه به جایی نمی برند، تا دختران نوجوان و جوانی که در مسیری ناخواسته مورد سوء استفاده وخشونت قرار می گیرندو در شیرین ترین سالهای زندگیشان، با دنیایی از كابوس و وحشت، مواجه می شوند،خبری دردناك و رنج آور است اما در جامعه ما موجب اعتراض های وسیع و مردمی نشده است و افزایش شمار این گونه تجاوزات گمان می رود كه قبح این عمل را كم كم در جامعه ما از میان برده و توجه چندانی به آن نمی شود، در حالی كه باید برعكس بوده و مردم و جامعه مدنی به شدت به این نوع قضایا واكنش نشان بدهند و تنها به عنوان یك خبر تاسف انگیز از كنار آن به راحتی نگذرند.
افزایش میزان تجاوز جنسی و خشونت هایی از این نوع در جامعه خبر از این می دهد كه جامعه ما در حال غرق شدن در یك انحطاط اخلاقی است و اخلاق در این جامعه كم كم به فراموشی سپرده می شود. هر هفته خبری از تجاوز بر زنان و كودكان منتشر می شود اما بجای اینكه شمار این گونه خشونت ها كم شود زیادتر می شود در حالی كه جامعه ما ادعای حركت در مسیر اخلاق اسلامی را داشته اما هیچگونه حركت اعتراضی نیز صورت نمی گیرد.
به راستی جامعه ما در كدام سطح از اخلاق ایستاده است؟ یك دختر بیچاره و بی پناه وقتی كه به ریاست امور زنان این ولایت سپرده می شود همان شبش بر او 6 مرد نگهبان تجاوز می كنند، نگهبانانی كه برای حفاظت از جان و ناموس مردم گمارده شده اند، این 6 مرد مگر از خود خانواده و یا حتی دخترانی به سن و سال این دخترك بی پناه نداشته اند؟ یا خود خواهرانی در چنین سنینی به چشم ندیده اند؟ این 6 مرد نمونه ای از مردان این سرزمین است و نشان می دهد كه نگاه مردان این سرزمین به یك دختر بی پناه چگونه است و مهم تر اینكه تجاوز بر این دختر نشان می دهد كه زن در این جامعه یك طعمه یا لقمه جنسی محض است برای شماری از مردان این سرزمین و آنان بی توجه به اینكه شاید خودشان خواهری یا دختری به این سن داشته یا اینكه خواهند داشت.
موضوع دیگری که دامن قربانیان جنسی را گرفته و مانع شکایت آنها می شود ناموس پرستی افراطی است. پدر، برادر و شوهر و نزدیکان دیگر قربانی تجاوز او را ناموس خود می دانند و شکایت کردن و علنی شدن ماجرای تجاوز را باعث بیناموسی خود می دانند. مراقبت از اعضای خانواده خود و ناموس چیز بدی نیست، اما ناموس پرستی افراطی باعث رفتارهای غیر منطقی و حتی قتل قربانی تجاوز می شود
جامعه ما دارد از داشتن اخلاق تهی می شود، افزایش آمار تجاوز جنسی دلیل مدعای ماست و اینكه برای جامعه این گونه خشونت ها دیگر عادی شده است و دیگر كسی از اینكه دختری مورد تجاوز قرار بگیرد اندوهگین نخواهد شد و یا شاید اهمیتی برایش نخواهد داشت، این یعنی مرگ تدریجی اخلاق در جامعه و افزایش نگاه جنسی به زنان و كودكان برای مردان این جامعه و مهم هم نیست كه این مردان در كدام جای جامعه ایستاده اند، خود مجری قانون هستند یا نگهبان آن یا اینكه یك فرد عادی جامعه.
تفاوت نگرش جوامع غربی و ایران به تجاوز و خشونت جنسی
در کشورهای پیشرفته کسانی که پرونده های سوءرفتار جنسی با کودک، نوجوان، زنان و پسران جوان را داشته اند، بشدت تحت نظر هستند و نمی توانند هر جایی اقامت کنند. مثلا افرادی که سابقه سوءرفتار جنسی با کودک را دارند، نمی توانند به پارک ها، مراکز بازی و تفرجگاه های خانوادگی نزدیک شوند و باید حضورشان را به صورت هفتگی به پلیس گزارش دهند در حالیکه در این كشور به کرات خبری از تجاوز جنسی بر زنان و كودكان منتشر می شود، اما هیچ حركتی موثر و هماهنگ از سوی دولت و مردم دیده نمی شود.
به راستی تفاوت مردم غرب با مردم ما در چه چیز است، آیا مردم غرب كه دینی به اسم اسلام ندارندبیشتر از مردم ما كه مسلمان هستند به زن و جایگاه او در جامعه اهمیت می دهند؟ یا اینكه زن در جامعه غرب ارزش و عظمت خود را به عنوان یك انسان دارد؟! چرا نگرش این دو جامعه به تجاوز و خشونت جنسی اینقدر تفاوت فاحش دارد؟ چرا یك تجاوز جنسی كشور غرب با بیش از یك میلیارد انسان را تكان می دهد و مردم به خیابانها آمده و صدای اعتراضشان تمام کشورشان و حتی جهان را می گیرد اما در ایران گویا اصلا اتفاقی نیافتاده است.
قربانیان تجاوز جنسی حاضر به شکایت نمی شوند!
بیشتر قربانیان جنسی و خانواده آنها از ترس بی آبرو شدن شکایت نمی کنند. اما اگر به قول آنها این آبرو ریخته شود جامعه قربانی را تنبیه و طرد میکند.
تجاوز به محارم، ترس از بیآبرویی و ناموس پرستی افراطی از دلایلی است که مانع شکایت قربانیان تجاوز میشود.
قربانی، مقصر و بیآبروست!
ایرانیها میگویند آبِ رفته به جوی برنمی گردد یا آبرو قطره قطره جمع می شود و یکباره به باد می رود. این ضرب المثل ها نشان دهنده اهمیت و حساسیت آبرو در جامعه ایران است. بیشتر قربانیان جنسی و خانواده آنها از ترس بی آبرو شدن شکایت نمی کنند. اما اگر به قول آنها این آبرو ریخته شود جامعه قربانی را تنبیه و طرد می کند. تلقی عموم جامعه این است که قربانی تجاوز، خود مقصر حادثه است. حتی این باور در گفته های مسئولان هم به چشم می خورد. به عنوان نمونه در حادثه تجاوز گروهی خمینی شهر با وجود آنکه قربانیان با خانواده های خود بودند، اما برخی مسئولان اعلام کردند که قربانیان هم مقصر بودند. معمولا در جامعه ما اگر مشخص شود که به دختری تجاوز شده، کمتر کسی حاضر به ازدواج با او می شود و اگر قربانی متأهل باشد به احتمال زیاد زندگی اش از هم می پاشد.
ناموس پرستی افراطی دامن قربانیان جنسی را گرفته است
موضوع دیگری که دامن قربانیان جنسی را گرفته و مانع شکایت آنها می شود ناموس پرستی افراطی است. پدر، برادر و شوهر و نزدیکان دیگر قربانی تجاوز او را ناموس خود می دانند و شکایت کردن و علنی شدن ماجرای تجاوز را باعث بیناموسی خود می دانند. مراقبت از اعضای خانواده خود و ناموس چیز بدی نیست، اما ناموس پرستی افراطی باعث رفتارهای غیر منطقی و حتی قتل قربانی تجاوز می شود.
خبر تجاوز ،به كودكان معصومی كه، مظلومانه تقلا می كنند تا صدای نحیف خود را به گوش خانواده و معلمین و مربیان خود برسانند، اما راه به جایی نمی برند، تا دختران نوجوان و جوانی که در مسیری ناخواسته مورد سوء استفاده وخشونت قرار می گیرندو در شیرین ترین سالهای زندگیشان، با دنیایی از كابوس و وحشت، مواجه می شوند،خبری دردناك و رنج آور است
صدمات روحی و روانی قربانیان هوسرانی را ببینید!
گاهی مشاهده شده که شدت صدمات روحی وارده به قربانیان به نحوی است که وی را از ادامه زندگی به روال عادی قبلی بازداشته و تبعاتی مانند افسردگی، انزوا، ترک تحصیل، اقدام به خودکشی و غیره را به همراه داشته است لذا در صورت وقوع چنین حوادثی برای یک فرد نقش حمایتی و مشاورهای و درمانی برای کاهش آثار و تبعات مخرب موضوع نیز مهم است و باید به آن توجه کرد.
ضعف دولت در کاهش تجاوزات جنسی
دولت به عنوان مجری قانون و حافظ جان و ناموس ساكنان این كشور خود قادر نیست كه به مبارزه جدی با این گونه اعمال بپردازد و به زور هم كه شده جلوی افزایش فساد اخلاقی در جامعه را بگیرد. انسانهایی در جامعه ما بزرگ شده اند و پرورش یافته اند كه به دختران و پسران نوزاد هم رحمی نمی كنند، زن برای آنان كالای جنسی است، در شماری از دفاتر همكار زن باید خواهشات جنسی رئیس مرد را نیز برآورده سازد، حتی نباید از یك دختر بی پناه هم گذشت... اینها مایه نگرانی است و خبر از انحطاط اخلاق در جامعه ما می دهد و نشان می دهد كه هر روز اخلاق در جامعه ما كمتر می شود و فساد اخلاقی در جامعه ما ترویج می یابد.
پرسش این است كه در ده سال گذشته چرا اوضاع خوب نشده است و گمان می رود كه بدتر هم شود؟ مشكل اصلی را می توان در عدم اجرای قانون بر متجاوزان جنسی دانست و اهمال دولت در این زمینه.
قوانین كشور نیز به صورت جدی از قربانیان جنسی حمایت نمی كند، در صورتی كه در قوانین سایر كشور جزای چنین اشخاصی اعدام است اما در كشورما كمتر چنین كسانی اعدام می شوند و برای آنها حكم زندان بریده می شود كه با فسادی كه وجود دارد مجرم به راحتی می تواند از زندان رهایی یابد بدون اینكه مجازات او درس عبرتی برای دیگران شود. قوانین مدنی باید این اجازه را به دادگاهها بدهد كه با سرعت تمام چنین متجاوزانی را به جزای اعمالشان برساند.
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.