آیا این پروژه که مدیران پیشین حداقل هایی نظیر برآورد دقیق در پیش از آغاز مراحل تولید و یا اخذ تعهد مالی محکم از کارگردان و همچنین خرید فیلمنامه را انجام نداده اند، امکان پیگیری حقوقی را برای به دادگاه کشاندن مسئولان سابق سازمان سینمایی به قصد بررسی سوءمدیریت یا حسن مدیریت شان در این پروژه را ندارد تا اگر خسارتی از قبل این پروژه به سینمای ایران وارد آمده از قبل سو مدیریت به وقوع پیوسته، از طریق قضایی از مدیران مقصر اخذ شود؟
کد خبر: ۳۵۱۹۱۸
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۳۹۲ - ۲۳:۱۰ - 18 October 2013
فیلم سینمایی «لاله» که در ابتدا ادعا شده بود سرمایه گذاری خارجی دارد، تا اینجا با 6.7 میلیارد تومان پیش رفته و حال حداقل 1.3 میلیارد تومان از هزینه تولیدش باقی مانده و اینها به جز رقمی است که برای پس از تولید باید هزینه کرد تا مدیران سینمایی با چاه ویلی مواجه باشند که مشخص نیست عدد نهایی تولیدش چقدر خواهد بود. با این اوصاف آیا پایان بخشیدن به تولید این فیلم که حداقل 8 میلیاردتومان هزینه خواهد داشت، اقدام عقلایی نیست؟
به گزارش «تابناک»، «لاله» یا «drive» مهم نیست این فیلم گرانقیمت درباره دختر اتومبیلران یک کارخانه دار را که قرار است نماد زن ایرانی معرفی شود، با چه عنوانی میخوانید؛ آنچه حائز اهمیت است، هزینه هایی است که این پروژه بر روی دست سازمان سینمایی گذاشته است؛ هزینه هایی کلان که میتوانست صرف تولید 6 تا 8 فیلم سینمایی استاندارد و باکیفیت شود که توان بازگرداندن هزینههایشان را نیز داشته باشند، کما اینکه فیلمی همچون «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» نه تنها هزینه تولیدش را بازگرداند و به سودآوری رسید، بلکه یک خط کشی کم سابقه را رقم زد؛ اتفاقی که قطعاً برای لاله رخ نخواهد داد.
اگر پرونده فیلم «لاله» با همان هشت میلیارد ذکر شده (هزینه های پس از تولید این پروژه به خودی خود رقمی سرسام آور را شامل میشود) بسته شود، این فیلم تنها میبایست بیش از 20 میلیارد تومان در گیشه فروش داشته باشد تا با کسر بیش از پنجاه درصد از هزینه بلیت فروشی که شامل مجموع سهم سینماها و شهرداری میشود و البته حداقل ده درصد سهم پخش کننده، چهل درصد از رقم فروش به عنوان عدد خالص دست تولیدکنندگان را بگیرد که سرمایه اولیه است.
به عبارت ساده تر با معادل کنونی فروش که در نهایت منجر به آن میشود که حدود 40 درصد از فروش فیلم به سرمایه گذار بازگردد، باید چشم انتظار گیشه ای 20 میلیارد تومانی یا 6 میلیون دلاری بود که خوشبینانه ترین ارزیابی ها نیز پیش بینی ده درصد این فروش را نیز برای این پروژه نمیکنند! البته اگر در پی سودآوری این پروژه بود، باید به فروش بیش از 20 میلیاردتومانی این پروژه دل بست. عجیب اینکه کل سینمای ایران در سال 91، 32 میلیارد تومان بلیت فروشی داشت و این رقم در سال 92 کمتر از این نیز خواهد بود!
البته نیک نژاد گفته بود: «اگر فیلم من فروش نکرد و سرمایه برنگرداند، من در این مملکت هرگز فیلم نخواهم ساخت، چون شایسته نیست. فیلمساز اگر پول سرمایه را برنگرداند فیلمساز نیست.» که با این اوصاف مشخص است این شخص تا چه فیلم ساز است و ظاهراً تاوان سنگینی نیز برای خودش در نظر گرفته و قرار است به سینمای ایران لطف تازه ای بکند و دیگر فیلم نسازد، کما اینکه در این دو دهه اثری از او نبود و شمقدری و دوستانش، پای امثال او را اب آن سابقه درخشان به این مملکت باز کردند تا امروز این کارگردان ادعا کند سناریو توسط شمقدری از او خریداری نشده و این فیلم حکم ساختمانی را دارد که در زمین دیگری ساخته شده باشد!
«لاله» که با این وضعیت به واقع از هم اکنون در گیشه شکست خورده و توان بازگردادن هزینه تولیدش را نیز نخواهد داشت، در روزهای اخیر با جنجال بر سر تعطیلی این پروژه همراه شد و این خبر با پاسخ مرکز سینمای مستند و تجربی همراه گشت که تاکید شده بود این فیلم تعطیل نشده، بلکه تا مشخص شدن وضعیت مالکیتش به خصوص در مورد فیلمنامه، به حالت تعلیق درآمده است.
اما بیایید فرض محال را بر این بگذاریم که این پروژه تعطیل شود. آیا این اتفاق به نفع سینمای ایران نیست. آیا پروژه ای که با تزریق 1.3 میلیارد تومان دیگر نیز مشخص نیست به پایان برسد و هنوز هزینه های پس از تولیدش به شکل دقیق ارزیابی نشده و تنها اعداد سرسام آوری به عنوان عدد مراحل پس از تولید ذکر شده و در آخر نیز مشخص نیست از این میراث شمقدری و دوستانش چه در خواهد آمد، نباید به کلی تعطیل شود و در یک نقطه پرونده ترکمنچای سینمایی بسته شود؟ آیا جلوی ضرر را هرجا گرفت، فایده نیست؟
از اینها گذشته، آیا این پروژه که حداقل هایی نظیر برآورد دقیق در پیش از آغاز مراحل تولید و یا اخذ تعهد مالی محکم از کارگردان و همچنین خرید فیلمنامه را انجام نداده اند، امکان پیگیری حقوقی را برای به دادگاه کشاندن مسئولان سابق سازمان سینمایی به دادگاه صالحه به قصد بررسی سوءمدیریت یا حسن مدیریت شان در این پروژه را ندارد تا اگر حسن مدیریتی رخ داده، لوح تقدیری تقدیم مدیران پیشین کرد و اگر خسارتی از قبل این پروژه به سینمای ایران وارد آمده از قبل سو مدیریت به وقوع پیوسته، از طریق قضایی از مدیران مقصر اخذ شود؟
به گزارش «تابناک»، «لاله» یا «drive» مهم نیست این فیلم گرانقیمت درباره دختر اتومبیلران یک کارخانه دار را که قرار است نماد زن ایرانی معرفی شود، با چه عنوانی میخوانید؛ آنچه حائز اهمیت است، هزینه هایی است که این پروژه بر روی دست سازمان سینمایی گذاشته است؛ هزینه هایی کلان که میتوانست صرف تولید 6 تا 8 فیلم سینمایی استاندارد و باکیفیت شود که توان بازگرداندن هزینههایشان را نیز داشته باشند، کما اینکه فیلمی همچون «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» نه تنها هزینه تولیدش را بازگرداند و به سودآوری رسید، بلکه یک خط کشی کم سابقه را رقم زد؛ اتفاقی که قطعاً برای لاله رخ نخواهد داد.
اگر پرونده فیلم «لاله» با همان هشت میلیارد ذکر شده (هزینه های پس از تولید این پروژه به خودی خود رقمی سرسام آور را شامل میشود) بسته شود، این فیلم تنها میبایست بیش از 20 میلیارد تومان در گیشه فروش داشته باشد تا با کسر بیش از پنجاه درصد از هزینه بلیت فروشی که شامل مجموع سهم سینماها و شهرداری میشود و البته حداقل ده درصد سهم پخش کننده، چهل درصد از رقم فروش به عنوان عدد خالص دست تولیدکنندگان را بگیرد که سرمایه اولیه است.
به عبارت ساده تر با معادل کنونی فروش که در نهایت منجر به آن میشود که حدود 40 درصد از فروش فیلم به سرمایه گذار بازگردد، باید چشم انتظار گیشه ای 20 میلیارد تومانی یا 6 میلیون دلاری بود که خوشبینانه ترین ارزیابی ها نیز پیش بینی ده درصد این فروش را نیز برای این پروژه نمیکنند! البته اگر در پی سودآوری این پروژه بود، باید به فروش بیش از 20 میلیاردتومانی این پروژه دل بست. عجیب اینکه کل سینمای ایران در سال 91، 32 میلیارد تومان بلیت فروشی داشت و این رقم در سال 92 کمتر از این نیز خواهد بود!
البته نیک نژاد گفته بود: «اگر فیلم من فروش نکرد و سرمایه برنگرداند، من در این مملکت هرگز فیلم نخواهم ساخت، چون شایسته نیست. فیلمساز اگر پول سرمایه را برنگرداند فیلمساز نیست.» که با این اوصاف مشخص است این شخص تا چه فیلم ساز است و ظاهراً تاوان سنگینی نیز برای خودش در نظر گرفته و قرار است به سینمای ایران لطف تازه ای بکند و دیگر فیلم نسازد، کما اینکه در این دو دهه اثری از او نبود و شمقدری و دوستانش، پای امثال او را اب آن سابقه درخشان به این مملکت باز کردند تا امروز این کارگردان ادعا کند سناریو توسط شمقدری از او خریداری نشده و این فیلم حکم ساختمانی را دارد که در زمین دیگری ساخته شده باشد!
«لاله» که با این وضعیت به واقع از هم اکنون در گیشه شکست خورده و توان بازگردادن هزینه تولیدش را نیز نخواهد داشت، در روزهای اخیر با جنجال بر سر تعطیلی این پروژه همراه شد و این خبر با پاسخ مرکز سینمای مستند و تجربی همراه گشت که تاکید شده بود این فیلم تعطیل نشده، بلکه تا مشخص شدن وضعیت مالکیتش به خصوص در مورد فیلمنامه، به حالت تعلیق درآمده است.
اما بیایید فرض محال را بر این بگذاریم که این پروژه تعطیل شود. آیا این اتفاق به نفع سینمای ایران نیست. آیا پروژه ای که با تزریق 1.3 میلیارد تومان دیگر نیز مشخص نیست به پایان برسد و هنوز هزینه های پس از تولیدش به شکل دقیق ارزیابی نشده و تنها اعداد سرسام آوری به عنوان عدد مراحل پس از تولید ذکر شده و در آخر نیز مشخص نیست از این میراث شمقدری و دوستانش چه در خواهد آمد، نباید به کلی تعطیل شود و در یک نقطه پرونده ترکمنچای سینمایی بسته شود؟ آیا جلوی ضرر را هرجا گرفت، فایده نیست؟
از اینها گذشته، آیا این پروژه که حداقل هایی نظیر برآورد دقیق در پیش از آغاز مراحل تولید و یا اخذ تعهد مالی محکم از کارگردان و همچنین خرید فیلمنامه را انجام نداده اند، امکان پیگیری حقوقی را برای به دادگاه کشاندن مسئولان سابق سازمان سینمایی به دادگاه صالحه به قصد بررسی سوءمدیریت یا حسن مدیریت شان در این پروژه را ندارد تا اگر حسن مدیریتی رخ داده، لوح تقدیری تقدیم مدیران پیشین کرد و اگر خسارتی از قبل این پروژه به سینمای ایران وارد آمده از قبل سو مدیریت به وقوع پیوسته، از طریق قضایی از مدیران مقصر اخذ شود؟
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.