نعیمه اشراقی و واژه‌ای به نام تعقل/هرچه دلتان بخواهد بگویید،نهایتا تکذیب کنید+تصاویر

شاید حدود دو سال پیش بود که ایمیلی کاربر به کاربر چرخید با عنوان «چه نوه خوشگلی!»، و محتوایش از میزان توجه سوژه مورد نظر ایمیل بر لزوم زیباسازی و زیباپوشی خبر می‌داد که نقطه عطف شخصیت سوژه انتساب به امام خمینی(ره) بود و شاید اولین بار بود که خیلی‌ها (از جمله خود بنده) چشم‌شان بر جمال خانم نعیمه اشراقی نوه امام خمینی(ره) نورانی شد. در آن ایمیل سخنانی از ایشان نقل شده بود که حاکی از موفقیت ایشان در جذب مخاطب در فضای شبکه اجتماعی! یا همان فیس‌بوک داشت که از طریق افزودن عکسی با آرایش غلیظ ولیکن زیر پوشش چادر حاصل شده بود و خوشحالی زاید‌الوصف‌شان که به دلیل ضعف تدبیر و مدیریت کنترل احساس بعدها دستمایه بسیاری از سودجویان فعالان عرصه مجازی قرار گرفت.

و شاید حدود یک ماه پیش بود که خانم اشراقی تصویری را ناشیانه با استفاده از فتوشاپ رنگ و لعاب! دادند و در توضیح برای مخاطبان‌شان نوشتند: «این دخترِ من نعیما است و…». هنوز چند ساعتی بیش نگذشته بود که تصویر مذکور در نسخه حقیقی و اصلی و بدون رنگ و لعاب عرضه شد و تمام تلاش‌های خانم اشراقی را در جهت به اثبات رساندن استعداد شکفته و هوش فراوان دخترش خنثی کرد و البته نه از مسیری که مستقیماً به هدف ایشان ضربه بزند -که مثلاً جایزه یا عنوان جعلی باشد- بلکه نقاشی مادر بر عکس دختر باعث به حاشیه رفتن اصل ماجرا شده و این ابهام صعب و ناگوار را در ذهن بینندگان ایجاد کرد: اگر حجاب دختر ایراد دارد که با دستکاری عکسش برطرف نمی‌شود و اگر ایراد ندارد پس این چه بازیگری است؟ آن هم اینقدر با سبک‌مغزی و ساده‌لوحی در دنیای روز به روز در حال رشد فناوری‌های رسانه‎ای و دیجیتالی که مو را از ماست بیرون می‌کشد! بگذریم از سؤال آزاردهنده دیگری که آیا این نواده همان جدّی است که سی و چند سال پیش در راه معرفی ارزش‌های الهیِ خاک خورده‌ در گوشه اتاق فکرهای مکاتب مادّی، دنیا را به تعجب واداشت؟ و البته پاسخی که خیلی‌ها را قانع کرد این بود که «شاید نعیما نخواهد خمینی باشد…».

http://upload7.ir/images/34587438125361536764.jpg

(الف) نعیمه اشراقی در کنار امام خمینی(ره)؛ (ب) نعیمه اشراقی در کنار برادرش مرتضی اشراقی (ماشاالله هر روز بهتر از دیروز و هر روز جوان‌تر از دیروز)

و بالاخره همین دیروز بود که باز هم خانم اشراقی در رأس اخبار بسیاری از رسانه‌ها قرار گرفت و این بار سخیف‌تر و شرم‌آورتر از قبل. باز هم تلاش ایشان در جهت معرفی چهره دیگری از امام و عمدتاً برخلاف آنچه که هست، ناکام ماند. از ذکر اصل ماجرا خودداری می‌کنم و ارجاع می‌دهم به پیوست. پس از انکار و تکذیب خانم اشراقی در مورد اصل ماجرا دو برداشت متفاوت وجود دارد:

۱٫        اصل ماجرای کامنت‌گذاری از طرف خود خانم اشراقی را باور کنیم و تکذیبیّه ایشان را باور نکنیم؛ پس چگونه باور کنیم که امام(ره) که پیام قیام‌اش باعث شد خیلی‌ها مجدداً به اسلام روی بیاورند؛ آن امامی که رزمنده‌گان دفاع مقدس حتی طاقت دیدن چهره غمگین‌اش را از صفحه تلویزیون نداشتند ؛ آن امامی که در جمع بسیجیان و مدافعان کشور از احساس حقارت خویش سخن می‌گوید ؛  آن امامی که شهدای انقلاب را هم‌رتبه شهدای صدر اسلام می‌داند به فرزندان خود اجازه بدهد که این چنین سخیف و کریه با شهدا و همسران‌شان که ولی‌نعمتان انقلاب هستند، شوخی کنند و حتی خود نیز در شادی حاصل از این شوخی شرکت کنند؟ پس آیا خانم اشراقی دروغگو است؟

۲٫        اصل را بر برائت می‌گذاریم و تکذیب‌نامه خانم اشراقی را باور می‌کنیم؛ آیا اکنون زمان آن فرا نرسیده است که ایشان اندکی در عملکرد خویش تأمل کنند؟ ایشان همواره در نوشته‌ها و گفتار و اعمال‌شان کوشیده‌اند امام (ره) را صاحب افکاری روشن نشان دهند که با آنچه تاکنون دیده و شنیده شده است متفاوت است؛ و البته به شیوه برخورد گزینشی و انتخابی با افکار و عقاید ثبت شده و مستند و موثّق امام راحل؛ و در این راه بارها از مهربانی امام با کودکان بسیار استفاده –سؤاستفاده-کرده‌اند که امام به شوخی‌های ما می‌خندید… و مطمئناً غافل از این بوده‌اند که مسیر را برای فرصت‌طلبان گشوده‌اند که با استفاده از نام نوه امام و استناد به خاطراتش، چنین شوخی زشتی را به خود امام نسبت دهند. چگونه است آنهایی که تا دیروز از منش و بینش خانم اشراقی تحت سایه انتساب به بنیانگذار انقلاب بهره‌ها جستند و عملکرد دیگر مسئولین دلسوز حکومتی (خصوصاً از طیف اصولگرایان) را منافی و مغایر با آرمان امام خمینی(ره) می‌دانستند و خود ایشان هم براساس قاعده هم‌افزایی (از خود تعریف شده!) با آنان مماشات کردند، هم اکنون به منتقدان و تحریم‌کنندگان صفحه فیس‌بوک ایشان مبدل شده‌اند؟ هرچند بستن صفحه شخصی از طرف خانم اشراقی در فیس‌بوک اقدام بجایی است که حتماً از رسوایی‌های احتمالی در آینده جلوگیری می‌کند.

برداشت نهایی:

مولا علی(ع) می‌فرمایند:

«هر کسی که سخنش افزایش یافت، اشتباهات او نیز فزونی خواهد یافت و هر کس خطایش افزایش یافت، حیایش کم می‌گردد و هرکس حیایش کم شد، تقوایش کم می‌شود و کسی که تقوایش کم شود، دلش می‌میرد و هر کس قلبش مرد، به دوزخ وارد خواهد شد.»

و در حدیث مشهور دیگری می‌فرمایند: «زبان عاقل در پشت قلب او قرار دارد و قلب احمق پشت زبان او است.»

در هر دو حدیث مولای حکمت و عقلانیت از لزوم نگه داشتن زبان که البته تحت فرمان مغز به حرکت درمی‌آید سخن می‌گویند تا مخاطبان‌شان را آگاه کنند که سخن بیهوده‌ی بدون تفکر در عواقب ناشی از شنیده شدن آن، بعضاً چه اثرات جبران‌ناپذیری نه تنها بر وجهه و شخصیت و تعقّل گوینده دارد، بلکه ممکن است جامعه پیرامون و ارزش‌ها و هنجارها را هم تحت‌الشعاع قرار دهد. اتفاقی که مدت‌های زیادی است در مورد خواهران اشراقی درحال وقوع است و ایشان یا نمی‌دانند و نمی‌دانند که نمی‌دانند که در این صورت باید فاتحه‌شان را در عرصه بی‌مروّت سیاست خواند و یا نمی‌دانند و می‌دانند که نمی‌دانند که در این صورت باید بزرگان و خصوصاً بیت امام(ره) به مقابله جدّی با این قبیل اقدامات نسنجیده بپردازند. و البته به نظر می‌رسد حالت دوم گویای بهتری از حال و روز ایشان است و تعمّدی در پشت همه این بازی‌های احمقانه پنهان است. تعمّدی که ظاهراً زیر عناوینی چون نوه و یادگار امام پنهان شده است ولی در باطن مروّج بدعت و بداندیشی و بدگمانی نسبت به آرمان‌های اصیل انقلاب است که روزگاری طیف‌های مختلفی از قلوب و عقول را به هم‌نوایی و هم‌صدایی می‌رساند. اما تأسف‌ناک است که این بدعت‌ها قصد درنوردیدن مرزهای دین را هم دارند که آرایش غلیظ را مباح شمرده و ساده‌پوشی را تقبیح می‌کنند.

گریز: رسم جدیدی که در کشور پاگرفته: هر چه دل‌تان می‌خواهد بگویید و نهایتاً تکذیب کنید؛ دیوار حاشا از قدیم هم بلند است. حالا موضوع اسرائیل باشد یا سوریه یا مرگ بر امریکا و یا توهین به خانواده‌های شهدا…

نقل قول پاتوق وبلاگ نویسان خوزستانی


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:, | 13:54 | نویسنده : هــــفـــتــــکـل ســـــــلام |