مهمترین هدف دولت یازدهم باید اعتمادسازی با جهان خارج باشد

 


یاران قدیمی و بریده امروز از دولت که اکنون به مخالفین آن تبدیل شده اند مشکلات اقتصادی را هم به تحریم ها و هم به سوء مدیریت دولت نسبت می دهند. به نظر من جایگاه ریاست جمهوری یک کشور محل آموختن قواعد اولیه حاکمیت و مناسبات بین المللی نیست. اگر چنین باشد، ملت هزینه گزافی می پردازد. ما فعلا در چنین شرایطی به سر می بریم و هزینه گزافی برای سوء مدیریت دولت های نهم و دهم در همه امور از جمله موضوع هسته ای کشور و اعمال تحریم های بین المللی می پردازیم.از نظر دولت نهم و دهم، «عدالت»، «ظلم جهانی» و «استکبار» شعارهایی بودند که قدرت جذب مردم فرودست و مستضعف را داشتند. این درست بود. ولی مسؤلین دولت در مقام عمل درک صحیحی از درجه «بی عدالتی» و «استکباری» که قدرت های بزرگ در جهان اعمال کرده و می کنند نداشته و ندارند.

قطعنامه های شورای امنیت و تحریم های بین المللی قطعاً مصداق بارز «بی عدالتی» است، ولی برعکس آنچه مسئولین دولت های نهم و دهم می پنداشتند و تبلیغ می کردند، صدور و وضع و اعمال آنها دور از انتظار نبود. واقع بینی با آرمان گرایی در تضاد نیست. واقع بینی به صداقت، شجاعت، دانش، تجربه و کارآمدی نیازمند است تا در شرایط ویژه و با توجه به واقعیت های موجود، بتوان آرمان ها و ارزش های یک ملت را پیگیری و ارتقا بخشید.

بی شک ارجاع پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران به شورای امنیت و وضع و اعمال تحریم های بین المللی در آن شرایط بیشتر مبتنی بر ملاحظات سیاسی حاکم بر روابط کشورهای غربی با جمهوری اسلامی ایران بود، و به واقع دلایل و زمینه های کافی حقوقی و فنی برای ارجاع پرونده به شورای امنیت وجود نداشت.

این نکته نه تنها ادعای ایران بلکه مورد اذعان دیگران هم بود از جمله آقای محمد البرادعی که در کتاب خاطرات خود از ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت در آن مقطع زمانی اظهار تعجب کرده و آن را کاملا سیاسی خوانده است. بر کسی پوشیده نبوده و نیست که امریکا از همان بدو امر مترصد فرصتی بود که پرونده هسته ای ایران را به شورای امنیت بکشاند تا از این طریق با امنیتی کردن موضوع ایران در سطح جهانی، نفوذ و قدرت منطقه ای و بین المللی ایران را به چالشی جدی بکشد و همزمان به آرزوی دیرینه خود  علیه  ایران از زمان اشغال لانه جاسوسی جامه عمل بپوشاند. بهترین موقعیت برای آمریکا زمانی فراهم شد که دولت نهم با تغییر گفتمان و نادیده گرفتن ملاحظات شناخته شده سیاسی و بین المللی راهی را برگزید که به تنش و رویارویی نه تنها با امریکا که با بخش قابل توجهی از کشورها از جمله همسایگان منتهی  شد.

اگر چنین فرض کنیم که روی گفتمان دولت نهم و دهم معطوف به مخاطبین و فضای داخلی بود، اما این گفتمان در سطح بین المللی به نحوی طراحی و اجرا شد که هم همسایه‌های ایران را نگران‌تر کرد، هم اعضای با نفوذ شورای حکام و شورای امنیت مثل روسیه، چین، هند و آفریقای جنوبی را از همکاری ایران ناامید نمود، هم اروپایی‌ها را در مسیر همکاری و همدلی با آمریکا قرارداد، و هم زمینه‌ای برای مظلوم نمایی و ادعاهای واهی رژیم صهیونیستی به وجود آورد. بدیهی است که در چنین شرایطی زمینه ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت برای آمریکا تسهیل گردید.

مهمترین هدف دولت یازدهم باید بر اعتماد سازی با جهان خارج و بسامان کردن وضعیت داخل باشد و این دو مهم میسر نمی شود الا از طریق تنش زدایی با دیگران مخصوصا همسایه‌ها، و ایجاد مدیریت مبتنی بر عقلانیت، تدبیر و قانونمند در داخل.

در این مسیر دشوار و ناهموار، تلاش برای لغو تحریم ها باید در اولویت قرارگیرد. همان طور که دلیل اصلی ارجاع برنامه هسته ای به شورای امنیت ملاحظات سیاسی بود، لازم است که راه برون رفت از وضعیت موجود از همان مسیر طی شود و در این مسیر باید برای لغو تحریم‌ها برنامه دقیقی تدوین شود و در این برنامه نحوه مواجهه با غرب که فارغ از تنش، تهدید، درشت گویی و توهم باشد، مدّنظر قرارگیرد. در تاریخ سیاسی عصر حاضر، دو عامل شیفتگی به غرب و یا نفرت افراطی از آن همواره برای کشور ما زیان بار بوده است. تعامل منطقی و عقلانی با دیگران از جمله غربیان ضمن حفظ اصول و مبانی انقلاب، هم رافع انزوای سیاسی کشور است و هم تامین کننده امنیت ملی.

جمهوری اسلامی ایران برای حفظ و توسعه برنامه هسته‌ای خود متحمل بهای سنگینی شده است. خوشبختانه این برنامه ملی در خلال سالهای گذشته شاهد پیشرفت‌های شگرفی بوده است به طوری که امروزه غنی‌سازی به صورت معمولی در سطح قابل قبولی از نظر فناوری انجام می‌شود، و زنجیره‌های مختلف چرخه سوخت کاملاً عملیاتی شده و به صورت معمول به کار خود ادامه می‌دهند. پیشرفت‌های هسته‌ای ایران تا آن جا بوده که سازمان‌های امنیتی غرب و آمریکا اذعان کرده‌اند که ایران قدرت و توان ساخت بمب هسته‌ای را درصورت اراده سیاسی دارا می‌باشد، البته هدف جمهوری اسلامی ایران از پیگیری و توسعه برنامه هسته‌ای خود ساخت بمب هسته‌ای نیست.

ژاپن و چند کشور دیگر نیز چنین توانایی را دارا بوده ولی استراتژی دفاعی آنها همانند ایران، ساخت بمب هسته‌ای نیستند.

جمهوری اسلامی ایران مصمم است تا برای تامین انرژی مورد نیاز کشور در آینده مبادرت به ساخت نیروگاه‌های هسته‌ای کند. بنابراین لازم است در این مسیر قدم‌های راسخ‌تری بردارد تا بتواند با سوخت بومی خود نیروگاه‌های اتمی را در کشور عملیاتی کند.

استراتژی اصلی ایران همواره و در ادوار مختلف حفظ و تکمیل فناوری و دانش بومی هسته‌ای بوده و هست. توجه به همین استراتژی مبنایی و اصولی بود که طی سال های 82 تا 84 در مراحل مختلف برخی پروژه‌های هسته‌ای موقتاً تعلیق شد تا فرصت برای تکمیل مراحل ناقص چرخه سوخت فراهم شود. شکی نیست که از سال 84 همه زنجیره‌های چرخه سوخت به مرحله تکمیل و عملیاتی شدن رسیده و پیشرفت‌های چشمگیری حاصل شده‌اند. نکته اصلی در این است که با درایت بیشتر هزینه‌هایی که کشور برای این پیشرفت ها متحمل گردیده یقیناً می‌توانست بسیار کمتر باشد.

دولت یازدهم باید از تداوم روش و رویکردهای تخریبی و تهیجی در عرصه سیاست خارجی پرهیز کرده، و هم در کلام و هم در عمل در جهت تلطیف فضای سیاسی منطقه و جهان کوشش کند. این مهم محقق نمی‌شود مگر از راه آگاهی و استفاده از قواعد بازی بین‌المللی. تندخویی، ارعاب، عوام زدگی، توهم گرایی، و توهین و تحقیر دیگران موجب افزایش دشمنان و کاستی دوستان می‌شود.

برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران بومی و صلح آمیز و غیرقابل بازگشت است. بسیاری از کشورها از جمله، همسایگان ما، غربی ها، ژاپن و استرالیا و کره جنوبی، و حتی چین و روسیه به دلایل گوناگون سخن و استدلال ما را نمی‌پذیرند، و در نتیجه در کشتی آمریکا نشسته و به سیاست تحریم و فشار روی آورده‌اند. هنر دولت یازدهم باید این باشد که زبان مشترکی با همسایگان و سایر اعضای جامعه بین‌الملل بیابد تا ضمن تنش‌زدایی و تلطیف فضای سیاسی بتواند از چرخه سوخت هسته‌ای و بومی کشور حفاظت کند، و سرنوشت آن را به دست قضا و قدر نسپارد.

به نظر می رسد که مذاکرات هسته‌ای در غالب 1+5 عملاً پیشرفتی نداشته است. راهکار پیشنهادی شما برای پیشبرد این مذاکرات چیست؟

مذاکرات هسته ای در قالب 1 + 5 با مذاکراتی که در دوران اینجانب صورت می‌گرفت تفاوت‌های اساسی دارد، هم از نظر شکلی و هم از نظر ماهوی. برخی تفاوت‌های شکلی در کیفیت و نتیجه مذاکرات نیز اثرگذار است.

در سال های 82 تا 84 که اینجانب مسئولیت داشتم، به عنوان دبیر شورای امنیت ملی، طرف مذاکره من صرفا وزرای خارجه و رؤسای‌جمهور کشورهای اروپایی بودند. حال آنکه طرف مذاکره دبیر فعلی شورای امنیت کشور در قالب 1 + 5 مدیران سیاسی وزارتخانه‌های خارجه کشورهای غربی هستند. مذاکرات در سطح کارشناسی بسیار مهم هستند ولی طبیعتا دامنه اختیارات و تصمیم‌گیری آنها محدودتر از وزرای خارجه و رؤسای جمهور است. به علاوه برخلاف دوران تصدی اینجانب در حال حاضر غرب مجهز به اهرم تحریم‌های دو و چند جانبه گسترده و گوناگون شده است که مذاکره برای برون رفت از وضعیت فعلی را مشکل‌تر کرده است.

دولت‌های نهم و دهم پس از هوشیاری ناقص و دیرهنگام از تبعات تحریم‌ها علیه کشور، راهبرد گام به گام برای برون رفت از بحران هسته‌ای را برگزیده‌اند که تا کنون نتیجه مثبتی نداشته و آمریکا و غرب با افزودن مداوم بر تحریم‌ها حتی همزمان با مذاکرات، به صورت مستمر و فزاینده‌ای معادله را به ضرر مردم ایران رقم می‌زنند.  این روش نه تنها به حل بحران نمی‌انجامد بلکه حتی منفعت کوتاه مدتی هم برای کشور و مردم به دنبال نخواهد داشت، چرا که در هر دور مذاکره، موضوع معامله و چانه زنی لغو و یا کاستن از تحریم‌هایی است که در دور قبلی وجود نداشت.

راهکار برون رفت از وضعیت کنونی، درک صحیح شرایط بین‌المللی و فراهم‌سازی ابزارهای متناسب با شرایط نوین جهانی برای تغییر هوشمندانه و مثبت موازنه به نفع ایران بر اساس برنامه‌ریزی دقیق و حساب شده با در دست گرفتن ابتکار عمل و محروم ساختن دشمنان ایران از بهانه‌های امنیتی جلوه دادن چهره کشور در سطح منطقه و جهان است. 

اجرای موفق این راهکار نیازمند اعتماد به نفس، درک شرایط جهانی، شجاعت، صداقت، و حصول اجماع داخلی از طریق بهره‌گیری از همه توانمندی‌های تخصصی و فکری نخبگان ایرانی است.

نگاه شما به روابط ایران و آمریکا چیست؟ آیا از دید شما زمان گفتگوی دو جانبه ایران و آمریکا فرا رسیده است؟ اگر چنین است، راهبرد ما برای آغاز و سرانجام این گفتگوها چه باید باشد؟

روابط ایران و آمریکا دارای زخم‌های عمیق و مزمن است که التیام آنها به صبر، مقاومت، تدبیر و تلاش نیاز دارد. دشمنی آمریکا با ایران در سه دهه گذشته، یافتن و به کاربردن راه‌های درمان زخم‌های موجود را دشوار کرده است. به همین دلیل، در خلال این دوران مجوز مذاکره و زمینه‌سازی تجدید رابطه با آمریکا از سوی رهبری معظم جمهوری اسلامی ایران داده نشده است.

البته فراموش نکنیم که قطع رابطه دیپلماتیک بین دو کشور بعد از انقلاب و متعاقب تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران از سوی آمریکا صورت گرفت و ایران در این راه پیشقدم نبود. به هرحال، مجموعه‌ای از چالش­ها و یا نگرانی‌ها میان ایران و امریکا وجود دارد که طی سال‌های متمادی بر شدت و دامنه آن افزوده شده است و بدیهی است که یکباره این مشکلات برچیده نخواهند شد و مستلزم عزم و اراده هر دو طرف مبنی بر جلوگیری از شدت یافتن تنش­ها و حل و فصل مناقشات بر اساس احترام متقابل است.

در شرایط فعلی، هرگونه از سرگیری روابط بین دو طرف نیازمند ایجاد تغییرات جدی در رویکرد ایالات متحده آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران است. در این صورت، در پیش گرفتن سیاست تنش‌زدایی و تلاش برای درک متقابل از جمله نخستین گام‌هایی است که باید برداشته شود. آنچه که اکنون بیشتر مورد نیاز است تلاش برای کاهش تنش و نه الزاماً ایجاد رابطه است.

سخنان اخیر مقام معظم رهبری مبنی بر عدم مخالفت ایشان با مذاکره با آمریکا با حفظ خطوط قرمز، زمینه جدیدی را برای دفاع از حقوق حقه ملت ایران در مواجهه دیپلماتیک مستقیم با آمریکا فراهم کرده است. لکن باید توجه داشت که صرف مذاکره و تماس مستقیم با آمریکائی‌ها نمی‌تواند زخم‌های دیرینه بین دو کشور را به سرعت التیام بخشد و یا داروی شفابخشی برای تسکین دردها و آثار این زخم‌ها سریعا تجویز کند.

به نظر من زمان گفتگوی دوجانبه با آمریکا منحصر به دیروز و امروز نبوده و نیست. هر زمان که دو کشور احساس کنند که از طریق گفتگوهای دوجانبه عادلانه با حفظ احترام و حقوق متقابل و با شرایط برابر می توانند بر اختلافات بین خود حتی به صورت محدود چیره شوند و زمینه‌های تنش و مجادله را ازبین ببرند، باید به مذاکره بپردازند. اساسا مذاکره آسان‌ترین و عقلانی‌ترین راه حل و فصل اختلافات است؛ چنانکه این امر به صورت یکی از اصول شناخته شده حقوق بین الملل درآمده است.

به همین دلیل نظر من این است که باید شرایط فعلی را به دقت مورد ارزیابی قرار داد و در صورت اقتضا، از مذاکره و گفتگوی دوجانبه با آمریکا پرهیز نکرد. البته باید توجه داشت که حتی در صورت عادی سازی روابط، وجود اختلافات نظری و ساختاری در سیاست‌های خارجی دو کشور مانند کشورهای دیگر واقعیتی طبیعی و انکارناپذیر خواهد بود. در شرایط کنونی، برخی مسائل منطقه‌ای می تواند موضوع همکاری‌های دو جانبه در راستای منافع منطقه‌ای ایران قرار گیرد. با توجه به شرایط موجود، به نظر می­رسد که در گام های نخست باید به مذاکره به مثابه بستری برای جلوگیری از شدت یافتن بیش از پیش فشارها و متوقف ساختن روند تحریم‌های کنونی نگریسته شود و در مراحل بعدی باید در پی تعدیل فضا تا حذف کامل تحریم‌ها پیش رفت.

راهبرد من برای مذاکره و گفتگوی دوجانبه با آمریکا مبتنی بر اصول و قواعدی است که متضمن حداکثر منافع برای ملت ایران باشد. این گفتگو باید بر پایه احترام متقابل، موقعیت برابر، و حسن نیت صورت گیرد. اینها مواردی است که در هر مذاکره و گفتگو باید از سوی طرف‌های درگیر رعایت شود. فشار سیاسی، تهدید نظامی، تحریم اقتصادی و تبلیغات مسموم و منفی رسانه‌ای با این اصول پذیرفته شده بین المللی مغایرت دارد. مذاکره به صرف مذاکره و بدون حصول نتیجه، مورد قبول من نیست. گذشت زمان و استمرار بی‌نتیجه فرایند مذاکراتی همیشه نمی‌تواند به سود یکی و یا همه طرف‌های مذاکره کننده باشد. البته می‌دانیم که مذاکره یک "فرایند زمان بر" است نه یک رویداد زودگذر.

عراق، افغانستان، پاکستان و ترکیه به عنوان همسایگانی که هر یک دارای صدها کیلومتر مرز مشترک با ایران هستند، اشتراکات فراوانی با ما دارند. علیرغم وجود مشترکات بی‌شمار، تاریخ ما مشحون از حوادث تلخ و ناگوار با برخی از این همسایگان بالاخص عراق است. هر دولتی که در ایران تصدی امر را به عهده داشته باشد وظیفه دارد که روابط حسنه و فارغ از تنش و اختلاف را با این چهار دولت همسایه برقرار کرده و تعمیق بخشد. وضعیت بی ثبات موجود در افغانستان، پاکستان و عراق می تواند به سرعت امنیت ملی ما را تهدید کند. بلند پروازی های ترکیه در منطقه برای ما نیز خالی از مشکل نیست. همه این واقعیت ها ایجاب می کند که تحولات این کشورها با دقت رصد شده و در قبال آنها تمهیدات لازم مخصوصا در مرزهای مشترک در نظر گرفته شود.

عنایت ویژه به کشورهای مزبور نباید موجب گردد تا اهمیت همسایگان واقع در بخش جنوبی خلیج فارس نادیده گرفته شود. موقعیت استراتژیک خلیج فارس و تهدیدها و مزاحمت های ناشی از حضور نیروهای خارجی در این آبراه حیاتی بر کسی پوشیده نیست. اختلافات قومی، مذهبی، مرزی و ارضی در بخش جنوبی کشور با گذشت سال‌ها نه تنها کاهش نیافته بلکه با تحریکات قدرت های پیرامونی و فراپیرامونی افزایش یافته است.

این اختلافات اثرات مخربی بر ثبات و امنیت همه کشورهای درگیر، از جمله ایران، دارد. برخی از این مشکلات مخصوصا اختلافات ارضی عمری نزدیک به نیم قرن دارند مثل مساله تحدید حدود فلات قاره ایران با کویت. بحث جزایر سه گانه ایرانی در خلیج فارس هم که حدیث دیگری است.

اختلافات مذهبی و قومی بالاخص تنازع شیعی  سُنی بیش از هر زمان دیگر در این محیط نا آرام به شدت آزاردهنده و مخرب هستند. همین مساله نه تنها بر روابط پیچیده و شکننده ایران و عربستان سایه افکنده، بلکه از مرزهای منطقه هم گذشته و توده‌های مردمی ناآگاه در مصر و سایر مناطق را تحت تاثیر قرارداده است.

پدیده القاعده و طالبان نه فقط برای غرب که برای همه کشورهای منطقه و سرزمین های اسلامی، از جمله حامیان دیروز آنها، نیز نامیمون می باشند. تفسیر احکام و مبانی ارزشمند اسلامی با نگاه متحجرانه طالبانی چهره اسلام و مسلمانان را مشوه و لکه دار نموده است. تحجر تنها مشکل موجود نیست که ایران اسلامی با آن مواجه بوده و هست. خشونت و تروریسم و مواد مخدر راه تنفس سالم و آزاد ایران را به طرف شرق و غرب دشوار کرده است. تحرکات قومی با همراهی و تحریک دولت ها و گروه های خارجی به این وضعیت نابهنجار کمک کرده است. همه اینها مشتی است از خروار مشکلاتی که دولت آتی ایران با آنها مواجه خواهد بود.

تحولاتی که پس از پایان جنگ سرد اتفاق افتاد محیط پیرامونی ما در بخش شمالی کشور را تحت تاثیر قرارداد. این تحولات موجب شد تا ما در دریای خزر علاوه بر روسیه (دولت جانشین شوروی) با سه کشور تازه تاسیس جمهوری آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان نیز همسایه شویم. روابط با روسیه همواره واجد امتیازات و نیز مشکلاتی است که لااقل تاریخ 200 سال گذشته ما را تحت تاثیر قرار داده است. فقدان مرز خاکی مشترک بین ایران و روسیه از اهمیت موضوع حسن همجواری نمی کاهد. واقعیت این است که روسیه، به رغم سیاست "نگاه به شرق" ایران، حفظ منافع خود را در گرو تقویت رابطه با غرب دیده است. حمایت روسیه از قطعنامه های تحریمی ایران در شورای امنیت و لغو برخی معاهدات نظامی، تنها برخی از اقدامات ضد ایرانی روسیه بوده است. استفاده از کارت ایران در بازی با غرب و مخصوصا آمریکا برای روسیه همیشه سودآور بوده است. علیرغم این واقعیات، حفظ و توسعه روابط دوستانه با روسیه ضروتی انکارناپذیر تلقی و توصیه می‌شود.

سایرهمسایگان شمالی هم با درک شرایط ایران و استفاده از موقعیت، به تقویت روابط خود با غرب پرداخته و با درجات مختلف از ایران فاصله گرفته‌اند تا مبادا رابطه آنها با غرب دچار مخاطره شود. در میان آنها، جمهوری آذربایجان، بدون اغراق، به خطر امنیتی برای ایران تبدیل شده است. برخی اقداماتی که در جمهوری آذربایجان علیه ایران صورت می‌گیرد، حاکی از تمایلات بعضی مقامات این کشور برای به خطر انداختن امنیت و تمامیت ارضی ایران دارد.

مسؤلین ایرانی به هیچ عنوان نباید نسبت به این اقدامات بی تفاوت بوده و از آن به سادگی عبور کنند. البته این حرف به معنای آن نیست که طرف ایرانی بحران آفرینی کرده و یا به تنش‌های موجود دامن بزند. برای مواجهه با این وضعیت تدبیر، سعه صدر و قاطعیت لازم است که در دولت آتی باید مورد توجه قرارگیرد.

یکی از خصیصه‌های موجود در روابط بین‌الملل که قدمتی به اندازه عمر تاریخ دارد، تلاقی و تنازع منافع بین کشورها و مخصوصا بین همسایگان است. سنت تاریخی و عرف بین المللی که امروزه در قالب اصول حقوق و روابط بین الملل متجلی شده است، مقرر می‌دارد که مذاکره و گفتگو بهترین، ساده‌ترین و عاقلانه‌ترین راه برای حل و فصل اختلافات و رفع تنازعات است.

ایران مثل هر کشور دیگری در رابطه با همسایگان و دولت‌های هم کیش دو راه در پیش رو دارد: یکی تحکیم و ارتقای آن بخش از روابطی که حسنه و بدون مشکل است، و دیگری گفتگو و مذاکره منطقی و جدی و نشان دادن حسن نیت در خصوص مواردی که محل اختلاف و یا در معرض بروز اختلاف هستند. تحقق این امر مهم در گرو تدوین و اجرای سیاستی دقیق، منطقی، متوازن، آینده نگر و اطمینان ساز؛ ونیز با استفاده از نیروهای توانمند، متعهد، دلسوز و آگاه به امور است.

وضعیت فعلی سیاست خارجی را چگونه ارزیابی می کنید؟ نقاط قوت و ضعف دولت فعلی درحوزه سیاست خارجی چیست؟

بهترین ملاک ارزیابی وضعیت فعلی سیاست خارجی کشور، نگاهی به کیفیت روابط دیپلماتیک ما با دیگران است چه در سطح دوجانبه و چه در سطح چند جانبه و بین المللی. وضعیت ما با همسایگان که در بالا اجمالا به آن پرداخته شد، روشن است. با اروپائی‌ها هم همینطور. در تاریخ چند سده اخیر ایران، برهه‌ای را نمی‌توان یافت که روابط ایران با کشورهای اروپائی به سردی، نامطلوبی و تنش آلود امروز باشد. وجود تحریم‌های گسترده اتحادیه اروپا علیه ایران گواهی بر این ادعا است.

تکلیف کشورهایی مثل آمریکا و کانادا هم که روشن است: هروز تهدید و تحریم جدیدتر. آفریقائی‌ها علیرغم برخورداری از حمایت‌های بی‌دریغ مادی و معنوی ایران پس از انقلاب، در سالهای اخیر روی از ما گردانده‌اند. کار به جائی رسیده که سنگال و سیرالئون و کنیا هم به ما روی خوش نشان نمی‌دهند.

قطعنامه‌های سازمان ملل علیه ما (در زمینه حقوق بشر) با آرای بی‌سابقه و بالا به تصویب می‌رسد. هیچ موقعیت ارزشمندی در عرصه بین‌المللی نمی‌توانیم کسب کنیم. فی‌الواقع اگر بخواهیم دوستان و همراهان خود را در صحنه بین‌المللی و در میان کشورهای بزرگ و کوچک جستجو کنیم، شاید از انگشتان یک دست تجاوز نکنند؛ آنهم کشورهایی که عموما فاقد اعتبار بین‌المللی هستند طی سال‌های گذشته، به دلیل سیاست‌های اتخاذ شده، حق انتخاب‌های استراتژیک ایران بسیار محدود شده و به جز روابط محدود با برخی کشورهای کم اهمیت آمریکای لاتین که آن هم اخیراً کاهش یافته است، ایران ناگزیر به اتکا به سیاست های دوپهلوی کشورهایی مانند روسیه و چین و هند در سطح بین‌المللی شده است.

در سطح منطقه‌ای، کشورهای عضو شورای همکاری در مخالفت با ایران وحدت رویه بیشتری پیدا کرده و مخالفت های آنها صریح تر و علنی‌تر شده است. رفتارهای ما همچنین باعث ارتقای سطح تأثیرگذاری کشورهای رقیب در منطقه و کنار گذاشته شدن ایران در فرایند تحولات منطقه‌ای شده است. این در حالی است که در شرایط امروز جهانی قدرت دیپلماسی یکی از مهمترین عناصر قدرت ملی محسوب می‌شود.

جمهوری اسلامی ایران در حالی شرایط دشواری را به لحاظ منطقه‌ای و بین‌المللی تجربه می‌کند که تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا بسیاری از رژیم‌های دیکتاتوری و یا وابسته به غرب را در منطقه سرنگون و یا متزلزل ساخته است. چنین شرایطی قطعاً می‌توانست دستاورد بزرگی برای جمهوری اسلامی ایران محسوب شده و موازنه استراتژیک در منطقه را کاملاً به سود ایران متحول نماید، اما برخی تندروی‌ها و رفتارهای نسنجیده موجب گردید که جمهوری اسلامی ایران از این فرایند بهره کافی نبرد.

متأسفانه در سال‌های اخیر، دولت نهم و دهم به نام سیاست خارجی تهاجمی به اقدامات بی‌هدفی در سطح بین‌المللی دست زده است که بیشتر به بحران‌آفرینی شباهت دارد تا یک سیاست خارجی منسجم و فراگیر. به عبارت دیگر، بررسی رفتار و عملکرد دولت نهم در حوزه سیاست خارجی نشان دهنده مجموعه‌ای از اقدامات ناهماهنگ، نامتجانس و بعضاً متضاد است که حتی اطلاق عنوان سیاست‌خارجی بر آنها نیز دشوار به نظر می‌رسد. طرح غیر دیپلماتیک موضوعاتی مانند نفی هولوکاست و ضرورت محو اسرائیل، که به بیان رئیس‌جمهور مهمترین جلوه سیاست خارجی تهاجمی دولت محسوب می‌شود، در حالی دشمنان جمهوری اسلامی ایران را در دشمنی خود علیه ایران متحدتر و مصمم‌تر ساخت که کشور به دلیل پی‌گیری برنامه هسته‌ای خود نیازمند آرامش بیشتر در سطح بین‌المللی بود. این گونه مواضع تند و پرهزینه که بیشتر اهدافی تبلیغاتی داشته است، اغلب بدون آنکه هیچ تأثیر مثبتی بر منافع ملی کشور داشته باشد، پس از مدتی رها شده و به فراموشی سپرده شده و تنها در نهایت پیامدهای ناگوار آن برای کشور باقی مانده است.

تحولات بین‌المللی همیشه با فراز و نشیب‌هایی همراه بوده و هست. هیچ تحولی برای مدت طولانی پایدار و ثابت نخواهد بود. به همین دلیل با سیاسته‌های ایستا و انعطاف ناپذیر نمی‌توان پا به پای سیر تحولات جهانی به پیش رفت. البته آن جا که مقاومت و ایستادگی در برابر خواسته‌ها و تمایلات ناروای دیگران ضرورت پیدا می‌کند، پافشاری بر حقوق ملت امر پسندیده و بل واجب است.

پیامدهای اقتصادی سیاست خارجی دولت نهم و دهم یکی دیگر از موضوعاتی است که به اعتقاد بنده باید مورد توجه ویژه قرار بگیرد. این پیامدها وضعیت معیشت مردم را حتی تا سال های آینده نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد. کاهش شدید سطح سرمایه‌گذاری‌های خارجی به ویژه در بخش انرژی، کاهش سطح دسترسی به فناوری‌های پیشرفته؛ تضعیف موقعیت ایران در نهادهای اقتصادی بین‌المللی؛ تشدید فرار سرمایه‌های داخلی به خارج از کشور و بسیاری از مشکلات دیگر وضعیت نامطلوبی را در پیش روی اقتصاد ایران در سال‌های آتی قرار داده است.

اولویت های سیاست خارجی دولت شما چیست؟

هرگونه اولویت‌بندی در سیاست خارجی باید از یکسو معطوف به در واقعیت‌های امروز داشته باشد و از سوی دیگر ملهم از ارزش‌ها و آرمان‌هایی که مردم ایران در فرایند انقلاب اسلامی تحقق آنها را خواستار شده‌اند. همان گونه که در پاسخ به سوال پیش گفته شد، متأسفانه کشور در حوزه مناسبات خارجی در شرایط مناسبی قرار ندارد و هر دولتی که در آینده به قدرت برسد باید بخش مهمی از تلاش‌های خود را معطوف به بازسازی این مناسبات کرد.

آنچه که امروز می‌توان به عنوان اولویت سیاست خارجی بر آن تأکید کرد این است که باید در گام نخست از سوء تفاهم‌ها و تنش‌های غیر ضروری در روابط با قدرت‌های بزرگ و همچنین برخی قدرت‌های منطقه‌ای است. باید توجه داشته باشیم که در جهان امروز سرنوشت دولت‌ها پیوندهای پیچیده و گوناگونی با یکدیگر پیدا کرده است و هیچ دولتی نمی‌تواند یکجانبه و یا در انزوا عمل کند.

حتی قدرت بزرگی مانند امریکا نیز قادر نیست اهداف خود را در جهان به صورت یکجانبه دنبال کند. بنابراین، برای پیشبرد هر سیاستی در سطح بین المللی باید مجموعه‌ای از کشورهای دیگر را با خود همراه کرد.

اگر این اقدام صورت نگیرد، رفتارهای یکجانبه، به ویژه برای کشورهایی که ظرفیت‌ها و توانمندی‌های محدودی دارند، تنها موجب تشدید تنش و سوء‌ظن می‌شود.

البته بر اساس اصول و آرمان‌های انقلاب ما با هرگونه سلطه‌پذیری و سلطه‌جویی مخالفیم و معتقدیم که روابط خارجی باید براساس اصول سه گانه عزت، حکمت و مصلحت باشد. بر این اساس، اولویت سیاست خارجی دولت من در درجه اول تامین و حفظ منافع ملی از طریق اعتماد سازی و تنش زدایی با جهان خارج است. عرصه بین المللی، عرصه تقابل و تزاحم منافع بین کشورها است. هنر دیپلماسی این است که در این عرصه مخاطره انگیز، کشتی منافع و امنیت ملی کشور را بتوان با درایت به ساحل امن رساند.

به باور من تدوین و اجرای سیاست خارجی کارآمد، اعتماد آفرین، تنش‌زدا و مبتنی بر احترام متقابل با دیگر کشورها و بازیگران بین‌المللی مخصوصا همسایگان، و با در نظر گرفتن ویژگی‌های هر یک از آنها، ضروتی تام و فوری دارد. تردیدی نیست که نقاط افتراق قابل توجهی بین ایران و کشورهای دیگر وجود دارد که این وضعیت منحصر به ایران نیست و تمام عرصه گیتی را دربرمی‌گیرد؛ اما دمیدن در شیپور اختلافات و تحریک نقاط حساس دیگران نه مشکلی را حل می‌کند و نه گشایشی در رابطه خارجی کشور به وجود می‌آورد.

علاوه بر این، ما به عنوان یک دولت ملی موظف هستیم تمام تلاش خود را برای بهره‌گیری از روابط خارجی در جهت بهبود شرایط اقتصادی کشور بکار بگیریم.

تجربه نشان می‌دهد که در شرایط امروز جهانی کشورهایی توانسته‌اند فرایند رشد اقتصادی خود را با موفقیت دنبال کنند که در سیاست خارجی از موضعی فعالانه مسائل خود را با دیگران مدیریت کرده‌اند.

ایران با بهره گیری از فرهنگ و تمدن دیرپا و غنی ایرانی  اسلامی خود ظرفیت قابل توجهی برای اشاعه آثار و ویژگی‌های فرهنگی و تاریخی خویش  در سطح جهانی دارد و جای بسی تاسف است که علیرغم وجود چنین ظرفیت‌های گرانسنگی، ایران مجال ایفای نقش واقعی و بحق خود در جامعه بین‌المللی نیابد و یا موقعیت خدادادی خود را قدر نداند و از آن بهره نبرد. سیاست خارجی دولت من حفظ و ارتقای چنین نقشی در سطح جهانی است.

با توجه به اهمیت روزافزون کار و تعامل با سازمانها و تشکیلات بین المللی، دولت من در مراحل تدوین و اجرای سیاست خارجی، با دقت لازم و برنامه‌ریزی دقیق، تلاش می‌کند تا موقعیت ایران را در این سازمانها بهبود بخشیده و از سازوکارهای آنها برای پیشبرد اهداف ملی خود استفاده کند.

در یک کلام، در تدوین و اجرای سیاست خارجی موارد زیر ملحوظ می شود: شناخت ظرفیت های ملی و بومی و نیز آگاهی از ظرفیت های طرف های مقابل، تحلیل دقیق و کارشناسانه وقایع و رویدادها، عدم تصلب و انعطاف پذیری در تصمیمات، قاطعیت در اجرا، پرهیز از شعارزدگی و عوام گرایی در موارد و مسائل راهبردی، انتخاب صحیح مشی عملگرایی و آرمان‌گرایی (برحسب مورد)، آگاه‌سازی و روشنگری در سطح داخلی و نیز بین‌المللی.

این فهرست البته بر حسب مورد می تواند شامل عناصر ضروری دیگری نیز گردد. 

محروم ساختن دشمنان از بهانه‌هایی که به دشمن فرصت می‌دهد چهره جمهوری اسلامی ایران را در سطح منطقه و جهان امنیتی جلوه دهند از اولویت راهبردی برخوردار است. اجرای موفق این راهکار نیازمند اعتماد به نفس، درک جهانی، شجاعت، صداقت و اجماع داخلی، ابتکار عمل و بهره‌گیری از همه توانمندی‌های تخصصی و فکری تمامی نخبگان ایرانی است.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, | 18:14 | نویسنده : هــــفـــتــــکـل ســـــــلام |