پس از پذیرش قطعنامه در روز 27 تیرماه 1367،سرکرده گروهک تروریستی منافقین،با صدام تماس میگیرد و از او فرصتی ۱۰ روزه میخواهد تا به ایران حمله کند. منافقین که ایدئولوژیهای التقاطی و کینه، کر و کورشان کرده بود و هیچگاه ارزیابی واقعبینانهای از هیچ چیز حتی توان خود نداشتند،شش روز پس از پذیرش قطعنامه، به ایران حمله کردند. منافقین به اندازهای در اوهام خود گرفتار بودند که مسعود رجوی در شب عملیات اعلام کرد: براساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید.
پیشرویهای مقدماتی منافقین در خاک ایران، آنها را بیشتر متوهم ساخت و موجب شد عجولانه راهی باختران (کرمانشاه) شوند تا به خیال خام خود از آنجا به سمت تهران حرکت کنند. اما «عملیات مرصاد» که با رمز مبارک یا علی(ع) آغاز شده بود منافقین را زمینگیر و نابود کرد. بدین ترتیب بار دیگر سرسپردگی و وطنفروشی این گروهک تروریستی اثبات شد.
مهدی زارعی، رزمنده و جانباز دوران دفاع مقدس است که از نخستین لحظات ورود منافقین به خاک کشور و عملیات مرصاد در میدان نبرد حضور داشته است. خبرنگار خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)-منطقه خراسان- پای صحبت این رزمنده نشسته است تا از کمینگاهی «جهنمی»ای بگوید که آتش آن را منافقین فراهم کردند و در آن سوختند.
زارعی میگوید: ما نخستین نیروهایی بودیم که در مسیر منافقین قرار گرفتیم و با آنها مقابله کردیم. قرارگاه ما (شهید شهبازی) در دل کوه و در محل تنگه چهارزبر قرار داشت، تنگهای که اکنون به «مرصاد» معروف شده است. علاوه بر ما که در «قرارگاه نجف 2 » مستقر بودیم، «لشکر 32 انصارالحسین (ع)» همدان هم در آنجا حضور داشت.
منافقین ساعت 9 صبح از قصرشیرین با پشتیبانی جنگندههایی که پیش از شروع حمله، بمباران مسیر را آغاز کرده بودند، جاده را پی میگیرند و تا اسلامآباد پیشروی میکنند.
صدام میخواست از شر منافقین خلاص شود
با توجه به پذیرش قطعنامه، انتظار انجام چنین کاری را نداشتیم. تاکتیک منافقین هم خاص بود. اینکه به صورت عمودی در منطقهای پیشروی صورت بگیرد با هیچ یک از تاکتیکهای نظامی همخوانی نداشت و کاملا غیر اصولی بود.
زارعی در مورد انگیزه صدام برای حمایت لجستیک از منافقین برای انجام این حمله گفت: عراق صرفا میخواست از شر منافقین خلاص شود و آنها را به این مهلکه فرستاد.
پیشروی منافقین تا اسلامآباد
منافقین تا اسلامآباد رسیدند. به دلیل اینکه اسلامآباد شهر بزرگی بود و مردم هم با این هجوم ترسیده بودند و میخواستند از شهر فرار کنند،همین امر باعث به وجود آمدن ازدحام و ترافیک در این شهر شد و منافقین دو تا سه ساعت متوقف شدند.
اولین اقدامات در جهت رفع تهاجم
حدود «ساعت 5» عصر در اسلامآباد بودم که «پادگان اللهاکبر» در این شهر بمباران شد. تعجب کردیم چرا که عملیاتی پیشبینی نشده بود و خبری از انجام عملیات به ما نرسیده بود، علاوه بر آن قطعنامه هم پذیرفته شده بود. وقتی به قرارگاه بازگشتیم خبر رسید که اسلامآباد تصرف شده است. از قرارگاه بیرون آمدیم، در جاده هم ترافیک شدیدی بود.
تنها کاری که آن شب توانستیم انجام دهیم این بود که مدارکی مانند نقشه میادین مین را که در قرارگاه وجود داشت، به مکانهای دیگر مثل باختران منتقل کنیم.
از طرفی، با همکاری لشگر 32 انصارالحسین(ع) تا صبح تمام پلها را از تنگه چهارزبر تا شهر کرمانشاه، موادگذاری(انفجاری) کردیم تا اگر دشمن خواست از این مسیر نفوذ کند پلها را منفجر کنیم تا روند حرکت آنها کند شود.
وقایع روز دوم عملیات
حوالی ساعت 6 – 7 صبح سروصدایی شنیدیم. بچههای خط مقدم در جاده خاکریز زده بودند. دشتی که منافقین در آن محاصره شده شدند «چم امام حسن (ع)» نام داشت.
در دهانه ورودی این دشت و در تنگه، نیروهای ما شروع به تیراندازی کردند من به اتفاق یکی از دوستانم به نام احمد زورمند در قرارگاه بودیم وقتی بیرون آمدیم دیدیم دودستگاه خودروی تویوتا از خاکریز بالا آمدند ولی تویوتای سوم که قصد فرار داشت، مورد اصابت گلوله رزمندگان ما قرار گرفت.
دو تویوتای قبلی را هم پایینتر منهدم کردیم. وقتی برای شناسایی این ماشینها به سمتشان حرکت کردیم، با دیدن پرچمهای ارتش به اصطلاح آزادی منافقان تازه متوجه شدیم که اینها همان منافقین هستند.
منافقین از این مرحله به بعد وارد دشت شدند، منطقهای که کمینگاه نیروهای ما بود. با شدت گرفتن درگیری، ناگهان صدای شنی تانک را از سمت پشت سر (کرمانشاه) شنیدیم که به سمت ما میآمدند.
من فقط به دوستم گفتم «احمد، بلند شو که دور خوردیم!» در این شرایط، تنها یک اسلحه کلت داشتم. وقتی از قرارگاه بیرون آمدیم و آنها را دیدیم متوجه شدیم که سربازان «لشکر 9 بدر» هستند. آنها عراقیهایی بودند که از کشورشان بیرون آمده بودند؛ عدهای را صدام بیرون کرده بود و عدهای هم خودشان به ما پیوسته بودند.
تا بعدازظهر نیروهای فراوانی به کمک ما رسیدند و نیروی هوایی تمام دشت را بمباران کرد. 40 درصد تلفات منافقین ناشی از حمله نیروی هوایی به آنان بود. روی محور جاده یک خط مستقیم از ادوات جنگی وجود داشت که هدف بسیار خوبی برای هواپیماها به حساب میآمد و آنها این هدفها را با خاک یکسان میکردند.
در این روز چند هلیکوپتر کبری( هلیکوپتر جنگی) و یک فروند «هلیکوپتر 214 (نفربر)» شروع به بمباران دشت کردند، بیشتر نیروهای خودی که نزدیک منافقین بودند لابهلای درختان پناه گرفتند.
وقتی هلیکوپتر 214 به زمین نشست شهید صیاد شیرازی از هلیکوپتر پیاده شد و پس از احوالپرسی به شوخی به ایشان گفتیم که نزدیک بود نیروهای خودمان را هم هدف قرار دهید.
دریابان شمخانی در قرارگاه ما مستقر شد. سردار شهید شوشتری هم در راه دیگری که از اسلام آباد به سمت مهران وجود داشت مستقر شده بودند، وسط منافقین بودند که ارتباط ما را با آن طرف قطع کرده بودند.
همچنین لشکر ویژه شهدا (رزمندگان شهید کاوه) به محل عملیات مرصاد رسیدند. شهید حسین موسوی مسئول تخریب این لشکر بود که بعد از اتمام درگیریها نزد ما آمد. او پیاده شد و به میان کشتههای درگیر رفت و در این حی نیکی از منافقین ملعون که خود را به مردن زده بود از جا بلند شد و حسین موسوی را به شهادت رساند.
وقایع روز سوم عملیات
روز سوم بچهها به خط زدند و وارد دشت شدند. البته این طور نبود که طی این دو روز منافقین مقاومت کنند، بلکه ما نیروها را سازماندهی میکردیم و آنها را میسنجیدیم.
روز سوم رزمندگان «لشکر 27 حضرت رسول (ص)» و سایر نیروها از همه نقاط به کمک آمده بودند. سردار محسن رضایی هم فرماندهی جنوب را بر عهده داشت چون مانند همین درگیریها را در مناطق جنوبی کشور شاهد بودیم و حفظ آن مناطق هم بسیار مهم بود. عراق تا 20 کیلومتری اهواز رسیده بود.
نقطه ضعف منافقین این بود که تجربه کار نظامی نداشتند. جمعیتشان نصف به نصف، مرد و زن بود. زنهایی که آموزش نظامی کاملی ندیده بودند و فقط میتوانستند تیراندازی کنند. وقتی آتش سنگین میشد گیج میشدند، هنگامی که که نفر اول را میزدیم، بقیه هم صاف میایستادند و یا اینکه فرار میکردند.
در فاصله دو تا سه ساعت تمام آنها قلعوقمع شدند، فقط عده معدودی که در اسلامآباد مانده بودند، زنده ماندند.
دردمنشی و جنایات منافقین
وقتی منافقین وارد اسلامآباد شدند، به بیمارستان حمله کردند و تمام مریضهای داخل بیمارستان را به گلوله بستند. اگر مردی ریش داشت، منافقین او را میگرفتند و کتک میزدند و میکشتند. درست مانند اوایل انقلاب که حزباللهیها را به جرم داشتن ریش از ارتفاع بسیار بلندی به زمین میانداختند.
آمریکا از گروههایی همچون وهابیون و القاعده برای تخریب اسلام استفاده میکند. به هر حال سازمان منافقین با ظاهر اسلامی اما تفکر مارکسیستی به میدان آمد، حال باید منتظر ماند و دید که احتمالا طی 50 سال آینده از اسلام جدیدی که منافقین به جهان معرفی کرده است چه نتیجهای حاصل خواهد شد.
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.